هستيهستي، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه سن داره

هستي من فرشته آسماني

سوال امتحان يك دانشجو

امتحان گیج کننده استاد برای مسابقه ۱ـ جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟ الف ) ۱۱۶ سال ب ) ۹۹ سال ج ) ۱۰۰ سال د ) ۱۵۰ سال او نمیتواند به این سوال جواب دهد   ۲ـ کلاه های پاناما در چه کشوری تولید میشود؟ الف ) برزیل ب ) شیلی ج ) پاناما د ) اکوادور حالا او با خجالت از دانشجویان تماشاگر درخواست کمک میکند   ۳ـ روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن میگیرند؟ الف ) ژانویه ب ) سپتامبر ج ) اکتبر د ) ...
29 بهمن 1392

پيشاپيش ولنتاين مبارك

سلامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم  دوستای خوبم ولنتاینتون مبارک...... امیدوارم همه ی عاشقادراین روزقشنگ کنارهم شادباشن...                 ...
21 بهمن 1392

ماجراهاي هستي در مورد جارو كشيدن

دختر نازنينم وقتي مي خوام جارو كنم ميايي مي چسبي به جارو هي خاموش مي كني روشن مي كني سيمشو جمع مي كني خلاصه يه جارو كشيدن ساعتها وقت مي بره چون من مجبورم ببرمت گوشه خونه بذارمت  دوباره تو چهار دست و پا خودتو مي رسوني و روز از نو روزي از نو تازه چون صداي جارو بلند هي دعواش مي كني مي گي دو  دو دو با عصبانيت به سمتش اشاره مي كني جيگر من       ...
20 بهمن 1392

مادرانگي

درست زمانی که بین همه ی اگرها و بایدها و چون و چراها مصمم میشی بشینی سر سجاده مهرش و از خدا نام مادر رو التماس کنی ، اون وقته که خدا نعمتش رو ... منتش رو بر سرت تموم میکنه و نام زیبای مادر رو برازنده باقی اسمت می کنه... قصه تنهایی روزهای زندگیت تموم میشه. .. یکی میاد که تو به لطفِ بودنش بهترین حس ها رو تجربه می کنی و به ضمانتش وام مادرانه میگیری...  خودت به میل خودت ، خودتو از دفتر الویت ها داوطلبانه خط میزنی و یه نفر رو  مادرانگی میکنی تا انتهای زندگی ... درست مثل مادرت یادم بمونه که ؛ همه ی اینا خستگی داره... نگرانی داره ... از خود گذشتگی داره ... این حذف خودها ...
20 بهمن 1392

14 ماهگيت مبارك با تاخير

دختر قشنگم 14 ماهگيت مبارك البته با چند روز تاخير عزيزم با اومدن دنياي ما عوض شد اومدنت  شادي آفرينه دوستت دارم دردونه ام کودکم آرام آرام قد می کشد و من در سایه امن صداقت ناب کودکانه اش بزرگ می شوم... او می رقصد و من آرام آرام نوای کودکانه اش را زمزمه می کنم... او می خندد و من از شوق ِ حضورش اشک می ریزم... او آرام در آغوشم آرام می گيرد و من تا صبح از آرامشش آرام می شوم... او پرواز می کند و من شادمانه آنقدر می نگرمش تا چشمانم جز او هیچ نبیند... او بازی می کند... کودکانه... می پرد، حرف می زند...به زباني كه كسي جز من نميفهمدش.......و طبیعت را حس می کند! خدا را می بوید! و من... کودکانه... در سایه بزرگیش پنهان می شوم تا از گرمای دس...
19 بهمن 1392

در مورد هستي

  اول بگم گل دختري هنوز راه نمي ره از بس محتاطه جرات دست ول كردن نداره كل خونه مي چرخه ولي دست مي گيره به ديوار و مبل و غيره وقتي دستش ول مي كنه تا فهميد به جايي تكيه نداره مي شينه تنبل خانومه ديگه فرداي يكسالگي اش تازه چهار دست و پا رفت ميدونيد از روز اولي كه هستي به دنيا اومد باباجونش صداش كرد هستي سلطان حالا همه مي گن اين باورش شده سلطانه هستي جونم اينقدر محتاطه كه وقتي مي خواد پله بره پايين اينقدر فاصله ها رو اندازه ميگيره تا بلاخره پاش و بذاره پايين خلاصه كلام كه هنوز جرات قدم زدن به تنهايي نداره   عاشق شبكه هدهد اين شبكه داستان داره روزهاي اول كه من مرخصي زايمانم ...
14 بهمن 1392

هستي دليل زندگي من

براي من هيچ حسي شبيه تو نيست     كنار تو در گير آرامشم     همين ازتمام جهان كافيه      كنار تو نفس مي كشم     برام هيچ حسي شبيه تو نيست     تو پايان هر جستجوي مني     تماشاي تو عين آرامشه     تو زيباترين آرزوي مني   دليل زندگيم هستي من ...
14 بهمن 1392

كتاب خوندن هستي خانوم

دوستاي عزيزم اين مدت خيلي درگيرم نتونستم بيام ازهمه دوستام كه محبت دارن و بهم سر مي زنن ممنونم سرم خلوت شد جبران مي كنم اينم هستي خانومم كه داره كتاب مي خونه   اينم كتاب كودكي من كه من از فروشگاه خريدم كه در مورد بچه داري بيشتر ياد بگيرم ...
7 بهمن 1392
1